منگ

آب است روان از دیدگان و دماغ
سوپ و شیر و آب و چایی و بُخور و شلغم!
پتو و کلاه و عرق و جیش مداوم و تب و لرز

پدرِ گرام از دور فریاد می زند که سوپو بخوررر حاللللل بیای ی ی ی ی!

- من سوپپ می خواممممم، اهل بیت دارن برا این چنروز تعطیلی میرن گردش و تفریح و صفاسیتی:((((((((

۴ نظر: