رد پا - بیست و پنج

"حق با تو ه...حق با تو ه که میخوای طرف حق باشی... تموم اتفاقای تلخی که افتاده یه فتوشاپ بزرگه ..."

رد پا - بیست و چهار

"یجور قهر ه دیگه. ببین وقتی تو از قهر در میآی لزوما به حالت آشتی نمی ری. این تغییر فاز می تونه قهر باشه، می تونه آشتی باشه، می تونه هیچ کدوم نباشه."

رد پا - بیست و سه

"قشنگیش بخاطر خود اون کاج ه نیست. قشنگیش بخاطر کل این ه. یعنی دقیقا اون آدم + اون کاج + جایی که اون کاج ه هست + دلیلی که اون کاج هست. همه اش... و تو خیلی زنجیره ی خوبی از این ها هستی."

رد پا - بیست و دو

از سر کنجکاوی پی ات نرفتن،
که این پایان تو ست

از پی مرهم بدنبال ات نرفتن،
که این سطحی دیدن تو ست

از سر عشق و دوستی و محبت به دنبال ات رفتن،
از سر گذشتن،
از سر رهایی و بدست نآوردن،

درد و درمان در خود ما ست

می توان دو راه متفاوت رفت،
می توان دو سبک متفاوت فکر کرد،
می توان دو متفاوت را خواست،
اما یکدیگر را دوست داشت
و
از صمیم قلب عشق ورزید

لزوم هم راهی، یک فکری و یک سلیقه گی
توهمی یست، بی معنا.


همه چیز را تا نجوییم
نمی یابیم؛
اما تو را تا نیافته بودم

نمی جستم


رد پا - بیست و یک

آیا این ما نیستیم که به هر چیزی روح می دیم؟ با تمرکز بر اون، با هویت قائل شدن برای اون؟ این ربات چوبی ه به تنهایی فقط یه ربات ه ولی پرورش اون توسط ما ه که برجسته و روح دارش می کنه. 
یا اون تپه ه در کرمان که نزدیک ترین نقطه کره زمین به خورشید ه. اون نقطه پدیده خاصی نیست. برجسته کردن آدم ها ست که به اون مفهوم خاص می ده. کلی توریست رو مشغول به خودش می کنه که بیایند و این رو ببیند.
تمرکز و روح بخشی مون رو صرف چه چیزهایی می کنیم؟

رد پا - بیست

کورت کوبین: شهرت اصالت رو از من می گیره

رد پا - نوزده

کورت کوبین برای عطر دوست دختر اش هم آهنگ درست کرده

رد پا - هجده

زبان ی
آنچنان زیبا بیان کننده



جان و جهانی
که با هر کلام ات روح تازه می گیریم
شکفته می شویم
کلامی ست آشنا
گشایش است
همه چیز است

بی او، پرسه زنانیم در کوره راه ها
نفهمیده

میدانم
کوتاهی بزرگ یست نامیدن ات، زبان
که فرای اینانی

رد پا - هفده

باید بگذری، تا از هر مرحله به مرحله بعدی راه ات دهند

رد پا - شانزده

ببین بی دغدغه ی آماده بودن یا نبودن شنونده شروع می کنه به نواختن. نامجو رو می گم. شنونده ای که باید، خودش می گیره. و شاید اصلا برای شنونده نمی زنه. برای خودش می زنه. اصلا خودش رو حفاظت نمی کنه. اصلا گویا از قضاوت مردم و قفس هایشان گذشته. یعنی دیگه هیچ اثری بر اونها نداره

رد پا - پانزده

همه بدنبال تکه ای از وجود تو اند
تکه که از آن خود کنند
تکه ای که به آن آرام گیرند

هر تکه ای را بر خود حرام کرده
به تماشایت نشسته ام

نخواهم خواست تکه ای را
که مرا به خودش مشغول کند

تکه ای که نه خود حقیقت است
نه خود حاوی ارزشی ست
هر آنچه دارد، از تو دارد
از تعلق اش به تو
و چه ابلهی ای
تو را وا نهادن
و به تکه ایت مشغول گشتن
آرام گشتن
فراموش کردن

طلب تکه ها
کور کننده است

رد پا - چهارده

نالایق در برانگیختن روحت
بی ارزش، عقیم و ناتوان در برانگیختن جسمت

رد پا - سیزده

اون چه درکی ه که باعث می شه توهین ها برای آدم طبیعی نشه؟ ظلم ها طبیعی نشه؛ حرمت شکنی ها طبیعی نشه، کشته شدن یک انسان طبیعی نشه
توروخدا نذارین طبیعی بشه!نذارین گوشاتون عادت کنه...