حافظ - دو

ساقی اندر قدحم باز میِ گلگون کرد
در میِ کهنه ی ديرينه ی ما افيون کرد
ديگران را میِ ديرينه برابر مي داد
به من دلشده چون باز رسيد افزون کرد.
اين قدح هوش مرا جمله به يکبار ببرد
اين می اين بار مرا پاک ز خود بيرون کرد.

تو مپندار که در ساغر و پيمانه ی ما
بت سنگيندل ما خون جگر اکنون کرد-
آنچه در سينه ی مجروح منش دل خوانی
شور عشق است که با خون جگر معجون کرد.
روز اول که به استاد سپردند مرا
ديگران را خرد آموخت، مرا مجنون کرد.

دل حافظ که ز افسون لبت بيخود بود
چشم جادوی تواش بار دگر افسون کرد.
تصحیح احمد شاملو
بشنوید (با صدای خودم)

۲ نظر:

  1. حنایی عشق،حقیقت در شمشیر.
    دوتایی که به هم دشنه می زنند،یکتا میان هم.

    پاسخحذف
  2. چطور میشه ثابت کرد این شعر رو حافظ سروده

    پاسخحذف