خواننده می شویم م م م

توی این چند روز که کرم شعر خونی و ضبط صدای خودم رو گرفتم، به استعدادهای جدید از خودم پی بردم:دی:دی
چطوره برم کنکور هنر بدم؟!!!!!:دی

کلاً دوران برای کنکور لیسانس خوندن برا من یکی از دلچسب ترین دوران زندگیم بود؛ یه جور ثباتی پیدا کرده بودم که می تونستم یه سری کارهای دوست داشتنیم رو موازی با درس خوندنم پیش ببرم! از همین هفته که ارشد خوندن رو شروع کردم (و البته قبل ترش هم که زبان می خوندم) دوباره زمزمه هایی از اون زمان ها داره توم بیدار می شه. و خوب این خیلی برام دوست داشتنی ه
ولی اساساً اجبار ظلمی ه خوندن درسایی که دوباره خودنشون بیهوده است برام. وقتی که چیزای دیگه ای هستند که دلم می خواد اونها رو بخونم. چون توی دوران تحصیلم پیشبینی ه امروزم رو نکرده بودم، مطمئن نیستم که اون زمان بهترین راه ها رو انتخاب کردم یا نه! شاید می شد راه هایی رو انتخاب کنم که امروز مجبور به چنین کاری نباشم. ولی خوب حالا دیگه چه حرفی ه این!!، اون موقع من اصلا تو یه باغ های دیگه ای بودم!

۲ نظر:

  1. منم دستی بر موسیقی داشتم.بدم نمی یومد حرفه ای شم و آکدمیک بخونم پیش خودم می گفتم فرصت بسیاره الان نگاه می کنم پشت سرم همه پلا رو خراب کردم . دوباره باید از اول شروع کنم.

    پاسخحذف
  2. oon rooz too jashne faregho-tahsili az hesse piano zadanetoon maloom booddd!
    heyyyyy, vali nazadin ke baramoonnnnnn:x

    darmorede pol ha ham bayad begam poli kharab nashode, zamanetoono sarfe sakhtane polaye :X e digei kardinnn, va inke hichmoghe bara shooroo kardan dir nist:)

    پاسخحذف