راز

چه بسیار کارها
که آگاهانه به انجامشان نشستن،
استحاله، نابودی و منتفی شدن مفهوم آنها ست

گویی باید رها و فراموش شان کرد
-
نه فراموش کردن همیشگی،
فراموش کردنی خاص
-
تا قصدی درونی
بسیار بسیار ظریف، بسیار بسیار آرام
پیش بَرَدشان...

کارهایی که در عین جدیت، عدم جدیت؛
کارهایی که در عین درگیر بودن، فارغ بودن؛
و کارهایی که در عین خواستن، نخواستن می طلبند

در آن دنیا همه چیز باژگونه ست
دنیایی که در آن
"گفتن و بیان کردن" جزیی از "خواستن" نیست، که "نگفتن" بزرگ ترینِ فریادها ست
دنیایی که در آن
جدیت ها، خواستن ها و فریادها،
از سطح ظاهر گذشته اند
و بقدری عمیق و درونی اند
که کمتر کسی تواند، شنیدن شان

- این دنیایی ست که متولد شدگان بخوبی آن را می فهمند. دنیای زایش های هر روزی، غیر منتظره و برنامه ریزی نشده
- ما آنچه را در تصورمان می گنجد توانِ به زبان آوردش را داریم. سعی در گفتن و فریادِ زایش هایی که فرای هر وهم و تصوری از ما اند، محدود کردن آنها ست...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر